فراموشی لذت سینما

رسانه های تصویری دنیا مخصوصا شبکه های بین المللی با نمایش فیلم های سینمائی و سریالهای جذاب مخاطبان بسیاری را به خود جلب می کنند تا در این بین هزینه های رسانه ها تامین و البته تاثیر مورد نظر را روی مخاطبین و افکار عمومی داشته باشند.
در این بین کشورهائی مثل ژاپن، امارات با استفاده از زیرنویس فیلم های روزدنیا را با کمی ممیزی و سانسور که در تمام کشورها موجود است به نمایش می گذارند ولی در اصل داستان فیلم تغییری ایجاد نمی کنند تا ارزش هنری فیلم حفظ و مخاطب نیز با سلایق مختلف سینمائی آشنا شود.
- - - 
صدا و سیما فیلم "یادآوری کامل" را پخش کرد. این فیلم با بازی کال فارل, کیت بکینسل و جسیکا بیل فیلم هیجان انگیز و اکشن است که در آینده اتفاق می افتد.


کواید یکی از سربازانی است که هر روز از راه هسته زمین به یک سفر سریع السیر به نام «سقوط» از استرالیا به انگلستان می رود. این سفر حدود 17 دقیقه طول می کشد. کار هر روز کواید یکسان است او همیشه کنار هری (بوکیم وودباین) بهترین دوستش از زمان کودکی می نشیند و وقتی روز به پایان می رسد به خانه و نزد همسر دوست داشتنی اش لوری( کیت بکینسیل) بر می گردد. اما همیشه یک جای خالی در زندگی او احساس می شود و او این جای خالی را وقتی کشف می کند که به یک سفر احضار می شود. یک شرکت که در کار کاشت خاطرات دروغی برای مخفی کردن حقیقت در ذهن افراد است  این حقیقت را معلوم می کند که کواید فقط رویای تبدیل شدن به یک مامور مخفی را نداشته است، بلکه او خودش یکی از آنهاست. اما او از زندگی اش و اسم و رسم واقعی خود هیچ تصوری ندارد و اصلاً نمی داند که چطور و برای چه کسی کار می کرده است. آیا اودست راست کوهاگن بوده است یا یک نفوذی بوده که برای شورشیان کار می کرده؟ همچنین ملینا ( با بازی جسیکا بیل) زیبارویی با موهای مشکی که در رویاهای کواید ظاهر می شود، کیست؟ (به نقل از نقد فارسی-لینک انتهای مطلب)

این داستان فیلمی است که از صدا و سیما پخش شد، ولی در نسخه اصلی کواید(نقش اصلی فیلم با بازی کالین فارل) در آخر فیلم متوجه می شود که همه آنچه دیده خاطراتی بوده که ریکال در ذهنش کاشته و الان دارد خواب می بیند و واقعیت زندگی اون همانی است که بود و از این شرایط دروغین و خاطرات غیرواقع رضایت کامل دارد. چیزی شبیه زدن مواد مخدر و رفتن به آسمان.
غافلگیرانه ترین بخش فیلم همین 20 ثانیه نهائی است. آنجا که کواید متوجه حذف خالکوبی روی دستش میشود که موقع شروع داستان های عجیبش داخل ریکال به دستش زدن(خالکوبی نه مهر و علامت)



صداوسیما با حذف همان 20 ثانیه باعث شد که دو برداشت متفاوت از فیلم ایجاد شود و در واقع فضای امید و موفقیت در فیلم موج بزند. اما در واقع فیلم فضائی مبهم آلود تمام می شود.


صحبتم به سانسور و حذف صحنه هایی که با فرهنگ ما متناقض است نیست. اینها باید باشد حتما. حرفم این است که:
آیا صداوسیما با این تغییرات ذائقه مردم ما را دچار تغییرات ناهمگون می کند؟
آیا صدا وسیما حق دارد داستان فیلم ها را عوض کند؟
آیا سلیقه عده ای فضای باز سینماها و رسانه ها را تحت شعاع قرار نداده است؟
آیا هنر به معنی آنچه که زیبایی و نوآوری است در این روش و منش به مخاطره نمی افتد؟

حق و حقوق


دوشنبه 19 فروردین شبکه نمایش صدا و سیما، فیلم سینمائی The American را پخش کرد.
نام فیلم برگرفته از لهجه ایتالیائی مردم است که جرج کلونی را آمریکائی صدا می کردند.
کلونی در این فیلم نقش یک آدمکش حرفه‌ای را بازی می‌کند که برای انجام آخرین ماموریت خود در دهکده‌ای در ایتالیا پنهان می‌شود. او مدت اقامت خود با یک کشیش (با بازی پائولو بوناچلی) و یک زن محلی (ویولانته پلاچیدو) دوست می‌شود.
«آمریکایی» بر مبنای رمان «یک جنتلمن بسیار منزوی» نوشته مارتین بوث ساخته شده که سال 1990 منتشر شد.
 

شبکه نمایش نام فیلم را به "ماموریت آخر" تغییر داد و این سوال در ذهنم ایجاد شد که آیا این حق را دارد؟

آخرین تلاش ها

شب عید باشد
خیابان جمهوری و بهارستان باشد
خیل عظم دست فروشان کنار خیابان مهمترین اتفاق آن شب خواهد بود.

صدها دست فروش هر چه برای فروش دارند را گوشه خیابان پهن کرده اند و داد می زنن ...
آخرین تلاش ها برای جلب مشتری حتی با تخفیف 30 تا 50 درصد.

آخرین امیدها
برای پول در آوردن و چرخاندن عید و زندگی سخت فروردین هر سال.

+ برای خیلیها خریدهای اصلی عید همین شب محقق می شود.

دست ها

هنوز داستان جنگ و مرگ و خلاقیت و پیشرفت نبود.

داستان دست ها بود.
دستی که برافراشته شد|
دستانی که برافراشته شدن|
و مردمی که فرمان بردن.

داستان جنگ از دستها شروع شد.

دست ها یا افراشته یا به فرمان بودن
- - - -
دستانی که در کار بودند تا جنگ شود
خیلی ها از بین بروند!


و دست های زیادی خالی شدند از مادر، فرزند و حتی خواب آرام
- - - -
و دستانی در کار بودن تا فقط دست نفر اول دیگر برافراشته نباشد
و حال هستن تا هیچ دستی برافراشته نشود.

یک اسطوره را چه طور خراب کنیم؟

چاوز رودخانه کم آب راه چگوآرا را پر آب کرد.
چاوز یک اسطوره نبود
ولی می توانست راه و مسیر او اسطوره شود.
در جهان و ایران نگذاشتند. 
 دست هائی در کار است! 
هر کدام به دلیل خاص خودش!

Ayatollah Khomeini is served tea in his room at the Refah School




     Ayatollah Khomeini is served tea in his room at the Refah School by Sadegh Khalkhali, who later became known as "the hanging judge." Outside the window, in the playground of the school, thousands of supporters, many of whom had waited hours to gain admission, walk past the window of the small classroom, hoping to catch a glimpse of Khomeini himself. Tehran, Feb. 5, 1979.   
source +