به احمدی‌نژاد رای می‌دهم، چون ...

در دانشگاه بحث‌های طولانی و فراوانی پیرامون مسائل اصلی اقتصاد کشور، سیستم مدیریت، مولفه‌های پیشرفت و توسعه اقتصادی کشور داشتیم و ساعت‌ها گفتگو باعث پختگی فکر و نگاه دانشجوها می‌شد. از جمله بحث‌هایی که کامل و جامع انجام گرفت، موضوعات زیر بودن:

1. سیستم بودجه بندی
a. درآمدهای دولت
i. نفت
ii. مالیات
iii. صادرات
iv. عوارض
b. مخارج دولت
i. بودجه بندی
ii. خصوصی سازی
iii. بخش خصوصی
iv. یارانه‌ها
v. یارانه‌های دولتی
vi. سیاست‌های حمایتی
c. توزیع ثروت
i. یارانه‌های مستقیم - مثل اقلام مصرفی کوپنی
ii. یارانه‌های غیرمستقیم - مثل شوینده‌ها
iii. فقرا، ثروت‌مندان و نقش دولت
2. توجه به اندیشمندان
a. مسئولین عالم کشور
b. مشاورین عالم و متخصص
c. برنامه‌های کارشناسی شده
3. غرب زدگی اقتصادی و قانونی کشور
a. قانون مالیات 
b. قانون حسابداری و حسابرسی
c. قانو‌ن‌های صادرات و واردات


و جالب این‌جا بود که بعد از اتمام بحث‌ها استادمان می‌گفت، خب این همه صحبت کردیم،‌کی گوش می‌دهد؟ کدام مسئول کشور امام زمان اصولی و علمی کار می کند؟ کدام‌شون میاد از من استاد دانشگاه بپرسه چه کار کنیم برای اقتصاد و شکوفایی کشور؟ کجایی این مملکت درست درمون کار می‌کنند؟ کی به حرف‌های درست و صحیح ما که خودشون هم قبول دارند، جامه‌ی عمل می‌پوشونن.
جامعه‌ی دانشگاهی از حرف زدن و حرف زدن و حرف زدن اینقدر خسته بود، که امیدی نداشتن کسی برای این مملکت کار اساسی و عمیقی انجام بده. جامعه‌ی دانشگاهی می‌دیدن که سیاست‌های اقتصادی غلطه، می‌دونستن که باید اصلاح بشه، ولی توی دولت اصلاحات قلب ایران اصلاح نشده بود، کدوم دولت می‌خواست بیاد این کار رو انجام بده؟ دولت کارگزاران و رفسنجانی، یا دولت اصلاحات و خاتمی؟ هیچ کدام نتونستن جامه‌ی دانشگاهی را راضی کنند که افتخار کنند به مملکت‌شون.
مهم‌ترین نکته برای جامه‌ی دانشگاهی پیشرفت و توسعه فرهنگ در تمام ابعاد اون در کشوره. هرجای کشور که برن کشوری قوی و فعال را شاهد باشند، نه اینکه مسئولینش فقط حرف بزننه و حرف بزنن و حرف بزنن.
فضایی که اساتید دانشگاه علاقه‌ای و امیدی به ارائه تئوری و نظریه نداشتن و فراتر از کتاب‌های نوشته شده نداشتن. مخصوصا استاد اقتصادمان خیلی درد می‌کشید از این وضعیت. همیشه باهم صحبت می‌کردیم و می‌گفت "کارها باید از بالا درست بشه، درس بخونید برید بالا که بتونید این مملکت را از این سراشیبی فساد و تنبلی در بیارید. مسئولین این کشور فقط مسئولن، کار و تلاش معنای کم رنگی داره."

همون سال، سال آخر دولت هشتم بود و انتخابات در پیش. دولت هشتم برای رفتن آماده می‌شد.
(چند تا لینک از مسائل مربوط به اون وقت‌ا باشه.)

انتخابات شد، شهردار تهران یه استاد دانشگاه واقعی! بود. که تو تهران آوازش همه جا بود. سیستم مدیریتی جدیدی رو پیاده کرده بود و فعالیت‌های خوبی داشت. جالب بود که حرف‌های ما رو می‌گفت. حرف از عدالت زد، حرف از خدمت زد،‌ حرف از ولایت و رسالت زد و تلاش را وظیفه‌اش می‌دونست.
شوری داشت که فکر می‌کردیم بعد از انتخاب شدنش می‌خوابه و تمام می‌شه، به قول معروف داغه. بعدش سرد می‌شه.
انگاری مهرش به دل ملت نشست و مردم بهش رای دادن. با وجود هاشمی قهرمانی که ذخیره انقلاب هستن.
وقتی وزراء انتخاب شدن، ملاک‌هایی مد نظر گرفته شد که جالب بود.
تخصص
تعهد
کارآیی
داشتن ایده‌های جدید
و تعهد دادن برای تلاش و خدمت به مردم

صدای همه در آمده بود. همه سهم خودشان را از دولت نهم می‌خواستن. مخصوصا کارگزاران و جناح‌های راست مسئول نظام (بعضی از راستی‌ها کمتر مسئولیت اجرایی در نظام دارند، بیشتر نفوذه).
وقتی وزرا معرفی شدن اغلب نام آشنا نبودن. اولین در طول این سال‌های اخیر جناح‌ بازی و آشنایی و سهم‌خواهی در انتخاب وزرا نبود. وزرا معرفی شدن، همه تعجب کردند ولی اغلب وزرا خوب از آب در آمدن، از جمله وزرای خوب می‌توان به وزیر نیرو، وزیر بهداشت، وزیر بازرگانی، وزیر اقتصاد، وزیر آموزش عالی و وزیر دفاع اشاره کرد.
در این بین وزرایی هم بودن که خوب کار نکردن و تغییر کردن.

وزارت مفت خور فرهنگ و ارشاد
وزارت اقتصاد مخصوصا امور بانکی
وزارت بازرگانی
وزارت صنعت و معدن
وزارت نفت
وزارت کشور
وزارت علوم

دچار تحول عظیمی شدن، و گاها زیر و رو شد. خیلی‌ها مقاومت کردن. دولت یاد گرفت که باید کاری را که درسته انجام بده. هر طور که شده کار درست باید انجام بشه. اینجا بود که دولت متهم به کارشناسی نکردن و خودسر بودن متهم شد.

کارهای اساسی دولت شروع شد. سالها بود که مجامع علمی و دانشگاهی به اصلاح امور زیر اشاره داشتند ولی دولتی که بتونه این بارهای سنگین را برداره نیومده بود هنوز. از جمله این کارها:

1. سیاست‌های فرهنگ و ارشاد ترمیم شد ـ هنوز هم مسائلی در این وزارت خانه وجود.
2. امور بانکی کشور با آن وضعیت بهم ریخته که همه از آن خبر دارند، دچار تحول عظیمی شد و بانک‌ها حسابرسی شدند! و سیستم چند بانک از نو چیده شد و برخی هم برای ارائه به بورس آماده شدند.
3. سیستم مالی کشور از نو چیده شد. بودجه بندی دولت به نحوه‌ی درست و صحیح‌تر چیده شد.
4. اصل 44 که سال‌ها بود فقط حرفش بر زبان مسئولین بود و تکانی نمی‌خوردن برایش ابلاغ و اجرایی شد.
5. در راستای اهداف نظام و مستقل سازی استان‌ها، مدیریت استان‌ها استانی شد.
6. بنزین به عنوان بزرگترین عامل بودجه خور دولت سهمیه بندی شد. که موفقیت آمیز بود.
7. سیستم مالیات کشور اصلاح گردید و یکی از مشکلات عمده‌ی نظام اقتصادی که از کوته فکری و تنبلی مسئولین قبلی برجای مانده بود ترمیم شد.
8. به عنوان یکی از راه‌کارهای تقسیم ثروت به مردم، طرح سهام عدالت اجرایی شد.
9. قوانین صادراتی و وارداتی جدیدی تصویب شد و صدها دست قدرت‌مند قطع شد. مثل سلطان شکر.
10. تقویت جایگاه دانشمندان در معادلات کشوری - مسئله‌ی انرژی هسته ای و پرتاب موفقیت آمیز موشک ماهواره‌بر سفیر و ماهواره امید.
11. سیاست‌های خارجی عزت‌مند و دوری از خاری و حفظ کرامت، خط سیاسی امام رضوان الله تعالی علیه در این چند سال اجرایی‌تر شد و ما شاهد کرامت ایران و ایرانی در سطح جهانیم. این حرفو با توجه به گفتی دوستان خارج از کشور و اندیشمندان می‌گم (چند تا لینک برای اثبات این حرف)

تلاش‌هایی که در این چند سال انجام شده، اغلب کارهای مهمی بود که سال‌ها در این کشور با حرف زدن و حرف زدن و حرف زدن مسئولین نظام به فردای فرداها انداخته شده بود.
تلاش و کوشش چیزی بود که از اواسط دهه‌ی شصت به بعد، بین مسئولین کمرنگ و کمرنگ‌تر شده بود. دولت خدمت‌گزار با تلاش فراوان و کار برای مردم، باعث شد تا تمامی رئیس جمهور‌های قبلی و وزرای قبلی شرمنده بشن:
که چرا اینقدر کم برای مردم کار کردند؟
چرا مثل وزیر بازرگانی دولت هشتم، بیست روز در ایام عید نوروز سفر کیش بودن؟
چرا سفرهای خارجی چندین روز طول می‌کشید و چند دیدار کوتاه بیشتر انجام نمی‌شد؟ و بودجه کلانی خرج چند سفر می‌شد؟
چرا بودجه مملکت برای سفرهای تشریفاتی به دور از تلاش جدی، گاه و بی‌گاه چند روزی دولت به برخی استان‌های کشور خرج می‌شد؟
 چرا بین مردم نبودن؟
 چرا فقط خواستن رفع تکلیف کنند و نه خدمت به مردم؟
چرا اصلاحات و سازندگی که از اون دم زده شد، واقعی نبود،‌ کامل نبود،‌حتی بعد از هشت سال در قدرت بودن؟
و هزاران چرای دیگه که این روزها و سال‌ها داریم عواقب سیاست‌های غلط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی چند سال گذشته را می‌خوریم و زجر می‌کشیم از این همه سختی گذشته محور.

امروز 22 خرداد، روز انتخاباته، مردم خودشون دیدن که چه کسانی به‌شون خدمت کردن، چه کسانی براشون کار کردن و چه کسانی کنارشون بودن.

۲ نظر:

  1. چرا این متن زودتر منتشر نشد؟ چرا بعد از زمان انتخابات پاپلیش شد؟خیلی حیف شد...خیلی...

    پاسخحذف
  2. 1- تقریبا همه روزنامه های مخالف بسته شد و حوزه نشر به خاک سیاه نشست و بیشتر نویسندگان فراری شدند
    2- وامهای بدون حساب به عنوان طرح مشاغل زودبازده بین مردم تقسیم شد و بانکها به مرز ورشکستگی افتادند
    3- شورای پول و اعتبار منحل و پس از انتخابات دوباره احیا شد
    4- برخی شرکتهای دولتی و بانکها در راستای اصل 44 در بورس عرضه شد و خریدارانش دوباره خود دولت بودند
    5- مدیریت استانها استانی شد! چه جالب!
    6- در راستای ناتوانی دومین کشور نفت خیر خاور میانه در تولید بنزین ، بنزین سهمیه بندی شد! نمی دانستیم سهمیه بندی کردن چیزی جز افتخارات است!
    7- طرح سه درصد مالیات بر ارزش افزوده موجب افزایش ده درصدی قیمتها شد تا بازاریان خیالشان بابت این سه درصد آسوده شود.
    8 از آنجا که بورس بسیار در چهارسال گذشته پر بازده بوده و کارخانه ها بسیار سودده بوده اند سهام عدالت بین مردم توزیع شد.
    9- سلطان شکر آیت الله عظما ناصر مکارم شیرازی می باشند که اصلا و ابدا با این دولت هیچ نسبتی ندارند و اصلا از آن حمایت نکرده اند. ضمنا اصلا تعرفه موبایل ظرف یک شب کاهش پیدا نکرد که بعضیها از این فرصت سود کلانی به جیب مبارک بزنند
    10- پرتاب ماهواره امید به یکی از موضوعات جالب اس ام اس های مردم شهید پرور تبدیل شد. ضمنا هیچ مغزی هم در طی این چهار سال از ایران فرار نکرد.
    11- ارزش پاسپورت ایران به اخرین رده های اعتبار در رتبه بندی بین المللی سقوط کرد. چندین قطعنامه بر علیه ایران در شورای امنیت صادر شد و نزدیکی هرچه بیشتر آمریکا و اسرائیل در این دوره بوج.د آمد.

    به موارد بالا اضافه کنید
    1- تورم بیست و پنج درصدی
    2- افزایش بیکاری
    3- دستگیری و آزادسازی عزتمندانه! ملوانهای انگلیسی
    4- بذل و بخشش بیت المال به حماس و حزب الله و ونزوئلا
    5- تاکنون حتی ده ولت برق از انژی هسته ای تامین نشده ولی میلیاردها دلار خرج تکنولوژی بسیار قدیمی روسی شده.
    6- از ترس غرب به دامان روسیه پناه برده شد و بقیه ش رو می تونید از خواندن تاریخ حدس بزنید.

    پی نوشت: می دونم منتشر نمی کنی. خودت بخونی کافیه. از اون نکته شماره 9 و اشاره به سلطان شکر فهمیدم زیاد تو باغ این دولت نیستی و گول حرفاشونو خوردی

    پاسخحذف