این روزها که فشار کاری از همه وقت بیشتر است و سعیام درست کردن مسائل عقب مانده است، مثل این است که بخواهی کوهی را در مدتی کوتاه جابهجا کنی. کار خندهداری است. میدانی در این شرایط توانایی ادارهی بیشتر از این را نداری، میدانی که زجر میکشی از عقب ماندن کارها، درست نبودن امور، ماست مالی کارها و نامبر وان نبودنت در کار. میدانی که اینگونه مسیر صحیح و درستی در پیش نیست اگر از این کار بیشتر شود. اینجا انتهای خط تو است. میدانی که دستت بسته و کار زیاد. میدانی ولی با این وجود تمام سعی بر این است که بهتر و بهتر و بهتر باشد، همهچی بهتر باشد. زندگی برای همین بهتر شدنهاست. برای بهتر زیستن، بهتر خوردن، بهتر رفتار کردن، بهتر مردن، بهتر ازدواج کردن، بهتر درس خواندن، بهتر دانشگاه رفتن، بهتر بودن...
این روزها به این فکر میکنم که بهتر بودن در کدام لوول؟ آیا لوول من این است؟ آیا اندازه و توانایی من اینقدر است؟ آیا میخواهم همین باشم که هستم؟ یا باید جایی دیگر به دنبال حد و اندازه خودم باشم؟
چند سال پیش استاد بهمان میگفت: «به چیزی که الان هستید فکر نکنید، به قدم بعدی فکر کنید. به اینکه کجا باید برسید. به این فکر کنید که مبارزه تمام نشده و حالا حالاها ادامه داره. به این فکر کنید که باید ادامه بدید. باید آماده باشید و بتونید راهشو پیدا کنید!» استاد بهمان میگفت: «حجم مهم نیست، سطح مهمه. زمان مهم نیست، طی کردن زمان مهمه. هوا مهم نیست، تنفس مهمه.» اینروزها همهی حرفهایی که گفته بودن، در مغزم مرور میشود. نوار حرف های استاد داره از اول برام میخونه، نمیدونم آخرش چی میشه؟! مهم هم نیست! مهم اینه که مرور بشه. اگر بخواد چیزی بشه، میشه؛ اگر بخواد چیزی نشه، نمیشه.
مضحک خنده دار و گاهی تهوع اور !
پاسخحذفمرور حرف ها جای خود رو داره و تاثیرش جای خود..الان همین جمله که :اگه بخوای چیزی بشه میشه .تاثیر حرف هاست و همیشه تاثیر ها زیباتر از حرف ها هستند !
پاسخحذف