بعضی حرفها را فقط از زبان بعضی میتوان شنید. بعضی چیزها را فقط در چشمان بعضی میتوان دید. بعضی شکرها را فقط از زبان بعضی باید شنید. صداهایی هست که برایت معنای خاصی دارند. صداهایی هست که یادآور خاطراتی است، شیرین یا تلخ. صدایی هست هر وقت بشنوم اشکم چشانم را میگیرد. صدایی هست که بشنوم آرام میشوم. صدایی هست که بشنونم سرحال و پرتوانتر میشود.
شنیدن این صداها و حرف زدن باهاشان هیچوقت روتین و عادی نخواهد بود. اگر عادی بشود، شاید ارزشش میآید پایین. زیبایی و گل بودنش به همین روتین نبودنش است. قشنگیش به حرفهایی است که وقتی صحبت میکند دل دلانه است. دلش را به دست گرفته و با تو صحبت میکند. آرام، طوفانی، سعی میکند مقداری خشک باشد ولی ابری است. هوای ابری و خشک، سرد است. و تو را خواهد لرزاند. نسیم هم که باشد، چشمانت بارانی خواهد بود. چه دلی، چه شبی، چه بارانی، کاش شیطان کمتر نزدیک بود!
وقتی صدایش را میشنوی، انگار که در خلع باشی، بنگ و منگ به گلهای داخل پارک خیره میشوی، نمیدانی چه باید بگویی و چه کنی، تنها یک چیز از درونت غَلَیان میکند، دوست داری گریه کنی. شاید به خاطر اینکه کسی را یافتهای که راحت حرفت را میفهمد و راحت حرفش را میفهمی. با وجودی که از نظر فکر و اعتقادات باهم فاصلهای دارید ولی با این وجود دوست داری هقهقانه در آغوشش با آرامش گریه کنی. میداند دلت برای خیلی چیزها تنگ شده است. میداند تنهایی و تنهایی را میفهمی. خوب میداند کسی نیستی که تنهاییهایت را برای کسی بیان کنی.
مثل همیشه ولی و امایی هست که نمیگذارد.
دیشب یک شب دیگر تمام شد.
شنیدن این صداها و حرف زدن باهاشان هیچوقت روتین و عادی نخواهد بود. اگر عادی بشود، شاید ارزشش میآید پایین. زیبایی و گل بودنش به همین روتین نبودنش است. قشنگیش به حرفهایی است که وقتی صحبت میکند دل دلانه است. دلش را به دست گرفته و با تو صحبت میکند. آرام، طوفانی، سعی میکند مقداری خشک باشد ولی ابری است. هوای ابری و خشک، سرد است. و تو را خواهد لرزاند. نسیم هم که باشد، چشمانت بارانی خواهد بود. چه دلی، چه شبی، چه بارانی، کاش شیطان کمتر نزدیک بود!
وقتی صدایش را میشنوی، انگار که در خلع باشی، بنگ و منگ به گلهای داخل پارک خیره میشوی، نمیدانی چه باید بگویی و چه کنی، تنها یک چیز از درونت غَلَیان میکند، دوست داری گریه کنی. شاید به خاطر اینکه کسی را یافتهای که راحت حرفت را میفهمد و راحت حرفش را میفهمی. با وجودی که از نظر فکر و اعتقادات باهم فاصلهای دارید ولی با این وجود دوست داری هقهقانه در آغوشش با آرامش گریه کنی. میداند دلت برای خیلی چیزها تنگ شده است. میداند تنهایی و تنهایی را میفهمی. خوب میداند کسی نیستی که تنهاییهایت را برای کسی بیان کنی.
مثل همیشه ولی و امایی هست که نمیگذارد.
دیشب یک شب دیگر تمام شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر