شغل

چند سال پیش وقتی می‌خواستم برم سرکار و مشغول فعالیت مالی بشم، از برادرهام خواستم که اگر جایی می‌شناسن معرفی کنند. دو برادر لطف کردن و مرا معرفی کردن. ولی مکان‌هایی که کار کردم هیچ‌گونه سنخیتی با تحصیل، روحیات و توانایی‌های من نداشت. از این جهت تو هیچ کدوم بند نشدم. سعی کردم خودم شغلی دست و پا کنم. توی روزنامه می‌گشتم، کاریابی هم ثبت نام کردم و چند جا هم رفتم ولی فقط می‌خواستن بی‌گاری بکشن. این اندیشه را داشتن، چون این پسر،‌ از روزنامه و یا کاریابی اومده پس با کمترین مبلغ می‌شه به کار گرفتش. یک ظلم به تمام معنا بود در حقم. این اندیشه کی از بین می‌ره، کی به توانایی و تجربت توجه می‌کنه؟
پس با این شرایط راه خودم را رفتم و تونستم، در راستای تحصیلم و توانایی‌هام کار کنم. اول راه هستم هنوز و مطمئنا مسیر طولانی در پیش، اگر حواسم نباشه و از این دو گزینه (تحصیل و تخصص) تخطی کنم، شاید آینده موفقی نداشته باشم. آینده را نمی‌دونیم ولی می‌تونیم بسازیمش.
بهانه گفتن این حرف‌ها خواندن زندگی، نیکولاس کیج بازیگر سینما بود.
نیکولاس کیج را همتون می‌شناسید، بازی‌هاش در فیلم‌های مختلف دیده‌اید. شهر فرشتگان، فیس آف،‌ مرد خانواده، ارباب جنگ، هواشناس از فیلم های خوب اوست. اسم واقعیش «نیکولاس کیم کاپولا»، پدرش «آوگوست کوپولا» پروفسور ادبیات و مادرش «جوی واجلسنگ» آلمانی طراح رقص و برادرش «فرانسیس فورد کوپولا» کارگردان سه گانه پدر خوانده است. حین تحصیل فهمید که برای ادامه مسیر خودش باید از وابستگی به خانواده رها بشه، فامیلیش را عوض کرد، و وارد عرصه تهیه کنندگی و بازی در فیلم شد و تونست 1995 برای فیلم «ترک لاس وگاس» جایزه اسکار بگیره.
مطمئنا نه من الگوی آقای کیج هستم و نه او الگوی من. ولی من و نیکولاس کیج،‌ هر کدام در فضایی، جایی و زمانی که هستیم،‌ مسیری را انتخاب کردیم که مسیر خودمونه؛‌ نه مسیر پدرهامون، نه مسیر برادرهامون،‌ نه مسیری که از سر جبر روزگار تحمیل شده باشه. مسئله اینه، ما می‌تونیم همیشه از جبر فرار کنیم و انتخاب داشته باشیم؟ اگر همیشه‌گی نیست،‌ تا کی؟

۱ نظر:

  1. همان كه چند روز پيش گفتم(نوشتم) :ما مجبوريم كه مختار باشبم
    (خصوصي )

    پاسخحذف